• وبلاگ : كلمه هاي بي قرار
  • يادداشت : در فراق بهشت !
  • نظرات : 6 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    از پشت ميله هاي قفس امروز

    با مرغكي به گفت و شنو بودم

    من يك غزل به زمزمه مي خواندم

    او يك غزل به چهچهه سر مي داد

    در اوج همدلي و هم آهنگي

    او گوشه اي زپرده ي غم ميخواند

    من پرده اي ز گوشه ي دلتنگي

    دلم براتون خيلي تنگ شده!

    + امين 

    درود بر محمد

    هست آن نيست كه هر لحظه كنارت باشد

    هست آن است كه هر لحظه به يادت باشد

    ما هميشه به يادت هستيم و برايت دعا مي كنيم

    امين و خواهر و برادرش 18/12/86

    + فريبا 
    سلام///نگرانتم...حتب به ميلم هم جواب ندادي...اما نگرانتونم/همين
    + علي 

    ربنا افرغ علينا صبرا...

    برادرم...

    + آيدا 

    همه آنهايي كه خواستار بيداري بودند و هستند دلتنگ بهشتند عزيز. دلتنگ‌ترين روزهاييم... بي‌صبري را مجالي نيست... بايد صبر کرد و صبوري... که شايد پاسخ همه‌مان در پايان اين صبوري باشد... بهشت آنجا منتظر ما خواهد بود.

    شکر و شکايت... شکايت و شکر... وصل همند... انتهاي افق هر کدام در ديگريست بي شکايت شکري نيست... و بي شکر شکايتي نيست...

    روزي خواهد آمد که همه ... در جمعي که رنگي از يگانگي دارد خواهيم نشست و از اين روزها ياد خواهيم کرد.. هرچند تلخ لبخندي خواهيم داشت اما در هواي خدا خواهيم خنديد... و لبخندهاي خدا همه مان را همراهي خواهد کرد.

    مکن ز غصه شکايت که در طريق طلب / به راحتي نرسيد آنکه زحمتي نکشيد

    روزگار دشواريست ولي کيست که بگويد غم و غصه، رنج و دشواري؛ هميشگيست؟

    بايد رفت ...
    بايد دل را به دريا زد ...
    خودش مي‌بردت ...
    مي‌روم جايز نيست ... من رفتم

    يادته که عزيز؟