ثريا . نه قربا

سلام.

حال شما؟

در مورد قرآن شايد. البته به نظر من اين كتاب رو نبايد با سواد خودمون بخونيم. مي دونيد يك بار اين كار رو كردم و تا سالها اسلام رو كنار گذاشتم. اصلا پشيمون نيستم چون الان در اين سن به نتايجي براي عقايدم رسيدم كه خيلي بهشون احترام مي گذارم با اينكه سعي مي كنم در همين هم متعصب نباشم. راه بايد باز باشه و البته جوينده يابنده است.

در مورد ولنتاين . اصولا ذات ايراني ها چشم و همچشميه. ادعا هاي حسابي. من منكر اسفندگان يا هيچ روز ديگه اي نيستم اما خوب ايرانيها ( نمي دونم با چه اعتماد به نفسي براي امروزشون ) اصرار دارند هميشه كار درست ترين بوده و هستند.

در مورد قم چون هرگز نرفته ام نظري ندارم اما تصورم از اون يك شهر پر از آخوند و زن چادريه كه گاهي بين زنهاي چادري اش ميشه زنهايي رو پيدا كرد كه از اون طرف بام افتادن .كلا فكر ميكنم با تصوراتم بشه گفت شهر تضادها.

در مورد مرگ هم خيلي وقتها خوبه . مثل وقتي كه مريضي هست و نياز .

راستي گاهي نوشته هاتون رو نمي فهمم! سخت ميشن.

از اينکه تارنماي زنده ياد پناهي را مهمان وبلاگ خود نموده ايد صميمانه از شما سپاسگذاريم
در اولين به روز رساني لينک شما اضافه خواهد شد
باسپاس مشيا ادمين سايت من و نازي ( زنده ياد حسين پناهي )

سلام

اين لينك را يك نگاهي بندازيد ..

اگر قبلا نديديد البته

http://abukoorosh.blogfa.com/

1) محمد آقا ، تا اونجايي كه دوستان من بهم گفتند ، اين جشن عشق ايران باستان ، به تقويم امروزي مي شود 29 بهمن ! اونها گفتند ‏، من هم قبول كردم . به نظر من كه فرقي نمي كنه ! و البته نمي دونم اين تب چي شد كه امسال در بين ملت افتاد!

2)شايد شنيدن خبر مرگ كسي هميشه بد نباشد ، اما آرزوي مرگ براي كسي هميشه بد است ، اين طور نيست ؟

3)دلتان شاد

حرف هايتون جاي هيچ حرفي نميگذاره ..

و جالب اين كه با اين همه دلگرفتگي من ... (يعني دلم گرفته ... ) اصلا حال اين كه بخوام بحث كنم ندارم .. شايد روزي ديگر .. شايد جايي ديگر .. شايد زندگي اي ديگر.