• وبلاگ : كلمه هاي بي قرار
  • يادداشت : براي دست هاي سرد پسرك...
  • نظرات : 5 خصوصي ، 5 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بزرگمهر 

    شايد چون پسر روزنامه فروش و خالد خودشون رو درگير شلوغي نكردن و نخواستن به همه كار برسن تنها خواستن يه كار رو مردونه تا آخرش برن البته تو() اين آخرش مي تونه وسطشم باشه اگه جاده رو ديده باشي و سر پيچ جاده وانيسي يااصلا از دور به پيچ جاده نگاه نكرده باشي

    سلام محمد جان
    مثل هميشه ...................


    امروز اين همه شرمنده ي فرصت هاي از دست رفته و آرزوهاي بربادرفته وچشم هاي منتظر به پيچ جاده نبوديم !
    فالله خير حافظا .......
    + شايد علي 

    نميدونم از كجا شروع كنم؟

    اما لذت بردم و البته نگران كارهاي نكرده...

    + espazia 

    در گردش گيتي

    رسد روزي

    به پايان هر غمي

    دست نگار ما

    داغ دل را

    گذارد مرهمي

    زيبا مثل هميشه