تورا دوست دارم چون نان ونمک...
چون لبان گرگرفته از تب
که نيمشبان در التهاب قطره اي آب
بر شير آبي بچسبد...
تورا دوست دارم
چون لحظه ي شوق،شبهه،انتظار و نگراني
در گشودن بسته ي بزرگي
که نمي داني در آن چيست...
چون سفر نخستين با هواپيما...بر فراز اقيانوس
چون غوغاي درونم
لرزش دل ودستم
در آستانه ي ديداري....
تورا دوست دارم چون گفتن ((شکر خدا زنده ام))