• وبلاگ : كلمه هاي بي قرار
  • يادداشت : چند كلمه ي مچاله شده...براي زندگي
  • نظرات : 3 خصوصي ، 9 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + علي مهتدي 

    ديگه دوست ندارم از ايران وطن بسازم. ايران مال همان هفده ميليون. ايران مال همان زني كه هم‏نوع خودش را به خاطر لباسي به سپيدي زندگي به اسارت مي‏برد. ايران مال هماني كه واليبال بازي كردن را سنگ‏اندازي در راه اتوبان‏سازي براي امام زمان مي‏داند. ايران مال آني كه عقل خود را به حراج گذاشته و از عقل نداشته ديگري پيروي مي‏كند. ايران مال همان كساني كه دو ميليارد تومان براي ديدن فيلم زنجيركش سابق و فيلم‏باف فعلي دادند تا به چند تكيه كلام چارواداري بخندند. ايران مال همان‏هائي كه فراموش كرده‏اند چه كساني خنده را از لب آنها ربوده‏اند تا اكنون مجبور به خنديدن به عبارت «مرد بايد چيز داشته باشد» نشوند. ايران مال همان‏هائي كه چهره زشت و كريه او را در فنجان قهوه ديدند. ايران مال همان‏هائي كه حيثيت كشورشان را در جهاني به اين بزرگي به باد دادند تا بلكه «او» روسري دختران را جلوتر بكشد. ديگه دوست ندارم از ايران وطن بسازم. ديگه دارم باور مي‏كنم كه ما اقليتي بي‏خرد هستيم كه در انگيزاسيون حضرات له مي‏شويم.

    «گيرم كه ميزني .... گيرم كه مي‏كشي ... با رويش دوباره جوانه چه مي‏كني؟»

    پاسخ

    خستگي علي رو درک مي کنم چون گاهي که خودم کم ميارم بدتر از اين حرف مي زنم...اما به قول هايدگر : "اولين نقطه از سپيدي صبح صادق وقتي پديدار مي شود که شب به سياه ترين لحظه خويش ميرسد"...هنوز نيمه شب است علي جان...وتا اذان صبح راه درازي در پيش !