سلام عزيز شب بخير
مطلبت عاشقونه بود و لاو و خلاصه از اين حرف ها به ماهم كه از اين حرف ها نيومده كه حالا بخوايم حرفي بابتش بزنيم خلاصه مسائل شخصي و خانوادگي و... ايناست پس ما هم شتر ديدي نديدي ولي نكنه اونجا كار دست خودت بدياااا
سواي اين شوخيها دلمون يواش يواش داره برات يه خورده زياد تنگ مي شه
حالا خودمون هيچ دلمون رو چيكارش كنيم
نمي دونم دفاعت كيه؟ اما خيلي دلم مي خواست اونجا بودم ...
حالا كه نه از ما و نه از تو كاري بر نمياد پس سعي مي كنم برم تو خيال آخه ما با همين خيالا خوشيم ديگه :
روز دفاع من با يه خورده تاخير مي رسم مي رم ته سالن مي شينم آخه معمولا آدت دارم تو كلاس و مراسم دفاع لژ نشين باشم حالا چه شلوغ باشه و چه نباشه پس يادت نره من ته سالن نشستم برات گل مريم هم مي خرم محمد و محسن علي هم ميان حدث مي زنم جلسه دفاع رو اون دوتا خونه خراب به .... بكشن به هر حال كاريش نمشه كرد اگه خواستي و وقت نكردي بده شيريني رو محسن برات بخره اين كارست بابت عكس ها هم قصه نخور محمد برا خودش اينكاره اي شده از مدل ها و ژست هاي مختلف سيرابت مي كنه علي هم كه عادت داره بعد دفاع بستني بده آي چه قد مي چسبه تو اين گرما بستني هايي رو كه علي حساب مي كنه رو آدم ببلعه .....
روده درازي شد ببخشيد گفتم كاري از م بر نميآد اين چند خط رو بنويسم تا كه فكر نكني تنهايي البته جاي زينب وهدي هم بايد چيزي مي گفتم اما ... خلاصه هممون هستيم
نميدونم ديگه چي بگم تا بعد...