خرم آن روز کزين منزل ويران بروم
راحت جان طلبم وز پي جانان بروم
گرچه دانم که به جايي نبرد راه غريب
من ببوي سر آن زلف پريشان بروم
نذر کردم گر از اين غم به در آيم روزي
تا در ميکده شادان و غزل خوان بروم
به هواداري او ذره صفت رقص کنان
تا لب چشمه ي خورشيد درخشان بروم
تازيان را غم احوال گرانباران نيست
پارسايان مددي تا خوش و آسان بروم...
ور چو حافظ ز بيابان نبرم ره بيرون
همره کوکبه ي آصف دوران بروم...
برادر جيم.الف.ر.ز.سين.شين كهيعص (فكر كنم اون شب اسم تو رو هم المنار جزو جنايتكاران اعلام كرد!)
لطف فرموده درب اين خانه مجازي را گل گرفته و جماعتي را از سرگرداني و انتظار برهانيد.
اگر ترانهاي چيزي نداري كه به عنوان پست جديد بذاري ميتونم كمكت كنم. من اولش رو ميگم باقي رو خودت برو ... منتظريم:
« آه لاله من ... گل لالهي من ... »
آهااااااااااااااا ... برو بريم
پيشنهاد ميدم براي اينكه در دهن اين نسوان محترمه را ببندي (هيچم كامنت آيدا خانوادگي نبوده!) يه پست جديد بذاري ...
كافيه ضبط صوت را روشن كني و هر چي اومد بذاري اينجا و بعدشم اسم پست را انتخاب كني و مثلا بذاري «تا پس فردا ...»
اينجوري سريع به عنوان وبلاگ منتخب ماه انتخاب ميشي.
هزينه مشاوره فراموش نشود ... اهم
اصلا هميني كه عطيه ميگي... ما هم خانوادگي به پيروي از عطيه جا جنابعالي را تحريم مينمايي...
عطيه خدايي بيا يك بيانيه درست كنيم ما هم كه پايه ي هرگونه امضا ... جان تو حال ميده مثلا 13000 نفر تا امروز به تنبلي شما امضا داده اند... هاهاهاهاها و تحريم مينماييم جنابعالي را ...
از همه چيز.. اعم از كامنت... اصلا تشريف فرماييمون به اين وبلاغ به جاي وبلاگ... و كلا هر چيزي كه به اين مجازستان مربوط ميشود... واقعا كه ...
واه واه...
مراتب همين كامنت را خدمت همسرگرام هم بفرماييد باشد تا ايشان هم متنبه شوند...
عطيه مثلا تو ايراني ها ... خوب پاشو برو اون جا اعتصاب راه بنداز اين دو تا را تنببيه كن ... اي بابا... حتما من بايد بيام اين شلوغ بازي ها را در اوريم؟ هاهاهاهاها
الان عطيه مياد من را ميزنه... الفرار... شما هم ديگه بس كنيد بياييد يك بيت ديگه از سياوش لااقل بنويسيد.. البته اگر دوست داريد.. مهم اينه كه چي دوست داريد و كي دوست داريد و اصلا دوست داريد يا نداريد و دوست داري با دوست من ... هاهاهاهاهاها
بووووووووووووووس (مال حامدم بود شما دو تا پررو ميشيد)
از آنجاييكه مدير اين وبلاگ بشدت تنبل هستند و در زمينه ي بروز كردن وبلاگ با كندي ، رخوت و تنبلي حركت مي كنند . اين وبلاگ تا اطلاع ثانوي تحريم مي شود !
نميشه.. اينجوري نميشه..
زن و شوهري با هم بدددددددددجور داريد نرد عشق ميبازيدها... كجاييد؟ اصلا معلومه...؟
بميرم براي پسرك... لااقل بفرستيدش اينجا كه هم اون از دست شما راحت شه يك مدت هم اين كه شما راحت شيد بازم البته يك مدت
واقعا كه... روتون به ديفال با اين همه عشقولانه شدن....
يك كم هم به ما ياد بديد خووووووووووووووووووببببببببببب
(خدايي من با اين شكلك هاي پارسي بلاگ حال ميكنم... چقدر نازند.. مخصوصا اينا
اين بود نظر من در مورد پارسي بلاگ...
خوب ميشم... خدايي... قرصهام را ميخورم بلكه به قول عطيه خوب شدم... هاهاهاهاهاها مهم نتيجه نيست... تلاشه كه مهمه...
مدتهاست كه روزهايم را در انتظار تو سپري كردهام. نميدانم اكنون بايد چه كنم؟
نميدانم ...
اي كاش وجودم تا اين حد مالامال از خشم نبود تا حداقل قدرت فكر كردن داشتم ...
شبهاي روشه را با كي سحر كنم؟ يعني راهي پيدا خواهد شد؟
(الملك يبقي مع الكفر ولايبقي مع الظلم) ... به اميد آن روز
اين بي اخلاقي ها بعد از گذر اين ايام چه جوابي داره
اميدوارم دربند نشي هر بندي سخته
بند دنيا بند شهرت بند...
بند اسارت در زندان ايران اما ...
سكوت مي كنم اما سكوتم از رضايت نيست
دوست نداشتم اينجوري با وبت آشنا مي شدم تو اين موقعيت
دعا ميكنم و بلند بلند خودم آمين ميگم اما ...اما كو گوش شنوا
اين سوال بي جواب رو از خودمتا حالا هزار دفعه پرسيدمبا کدوم ترانه باز جون ميگيرهنبض اون حنجره ي فيروزه*
پلکاي پنجره رو وا ميکنمتو کوچه زمزمه مهتابهمه پنجره ها خاموشنانگار اين کوچه خلوت خوابه
*
بي صدا اسمتو فرياد ميزنمهق هقم حنجره مو ميبندهدوباره دستاي نا مرئي شبپلکاي پنجره مو ميبنده
بي صدا.. در اين بي صدايي اسم خدارا فرياد ميزنيم...
بي صداتر از هميشه... و دلشكسته تر...
خدا در اين همه بي سرزميني... اين همه فرياد.. اين همه تشنگي.. .و اين همه هق هق هامون براي اسم او... حتما در رحمت خودش را كه هميشه بر ما باز بوده... بازهم بازخواهد كرد و بازهم ما را در آغوش بي انتهاي خويش جاي خواهد داد...
ميگذرد... و بازهم تابش بي منتهاي او بر دل و جان همه ي ما فانوس مهر را روشن خواهد كرد.
سلام عزيز
بيانت شيوا تر از ترنم باران كلماتت لطيف تر از ململ سبزسكوتت گويا تر از فرياد آبشارنگاه تو به زندگي ، زلال تر از اشك و اين نواي توست كه مثل يك نت لب گيتار زندگي مي نوازدو چه نواي دل نشيني دارد . :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::راستي باران با چه زباني سخن مي گويد كه هر گياه ، سراپا گوش است .همه با تو اند و با تو خواهند ماند.و اين روز ها براي همه مي گذرد گاهي آرام و گاهي خروشان ؛ فقط آن مرغ درياست كه در تلاطم امواج ، بين صخره ها آرام گرفته است.سرافراز باشيد و عاشق .