3- يك به يك بردند و آتش زدند.. يا شايد هم اتش زدند و بردند... و حيف كه من اونجا نيستم... حيف...
2- بزرگترين ظلم به نفس و گناه.. نااميديست... نميذاريم بياد... نميذاريم.
1- يكي قاصدك ميگرفت پرههايش را دونه دونه ميكند و ميفرستاد هوا... يكي ديگه قاصدك ميگرفت و بهش يك بار پيام ميداد و ميفرستادش توي همه ي طوفانها... يكي هم قاصدك را گرفته و نشونده روي شونه هايش... فكر كنم قاصدكه... حسااااااااااااااااااااااااااااااابي خوش حاله... بالاخره يكي را پيدا كرده كه نمي كنه و نميفرستدش...
0- اول...