اخوي ! امروز هم آوردن نام آن يگانه مردان جرمي است نا بخشودني . امروز هم نام مردان بزرگ تن آناني كه بايد را ميلرزاند
يا حق
سلام بر محمد جواد
ملت ايران باز سرگرم تکرار تجربه هاي تلخ گذشته است
هر که نامخت از گذشت روزگار هيچ ناموزد ز هيج آموزگار
ممنون از يادداشت زيبا و مستندت
قلمرو سعدي
11/11/86
از اول هم قرار نبود خبري باش..
پس تكليف اميد چي ميشه؟
همانهايي كه توي زندانها هم بودند تا آخر با ميتوانيم ها زنده ماندند و ايستادند.. و توانستند... ما هم خواهيم توانست ..
پايه هاي ظلم پايدار نيست
«اعليحضرت»ها آمده و ميروند و «علم»ها هنوز مينويسند ... «دغدغه»ها هنوز همان است كه چهل سال قبل ...
«من» و «تو» و «ما» هماني هستيم كه بايد: «اسيران روياي پريشان جانشينان خدا» ...
زندگي ميكنيم و هنوز باورمان نيست كه زندگي چيست.
«زندگي يك نوع محكوميت به مرگ است و درست به همين خاطر است كه بايد آن را طي كنيم و بدون قدمي به اشتباه و بدون آنكه يك ثانيه به خواب رويم و بدون آنكه ترديد كنيم كه اشتباه ميكنيم و يا فكر شكستنش را بكنيم بايد آن را طي كنيم» (اوريانا فالاچي)
نه برادر ...
نخواب ... وقت خواب نيست ...
در شهر هنوز خبري هست
هيچ اتفاقي نخواهد افتاد...
برادر ،اينچنين خواهد بود ،تا زماني كه چون حر ،حريت و آزادگي را ياد نگيريم ، تا زماني كه در «عاشوراي اسارت» ، باقي مانده باشيم ،ديگر نوبت به « عاشوراي حريت » نخواهد رسيد .
تا آن زمان ، كافي ها بسيار روضه خواهند خواند ، و مردم بسيار خواهند گريست و رنج حسين تنها در تشنگي اش خلاصه خواهد شد .
تا آن زمان ،ديگر نيازي به تپه هاي اوين نيست ، در خانه هاي خود ،اعدام مي شويم - مگر نه اينكه آدمي بي اميد ،ديگر زنده نيست ؟!