حاش لله كه نيم معتقد طاعت خويش
اينقدر هست كه گه گه قدحي مينوسم
"هست اميد که علي رغم عدو روز جزا
فيض عفوش ننهد بار گنه بر دوشم"
... يک قسمتهاييش را حال نداشتم حذفيدم....
با خداي فقيهان بايد آداب فهميد
با خداي فيلسوفان ميتوان از عقل کمک گرفت
اما خداي عارفان
را تنها بايد زندگي کرد.. تنها بايد پرستيد و تنها ميتوان با او سخن گفت... خداي عارفان دلش گوش است و صدايش مهر...
و ما همه تشنه لبانيم براي جرعه اي از صدا و دلش...
خداي عارفان همان خداييست كه
با مورچهها و حتي سوسك ها (كتاب عرفان نظرآهاري) به گفت گو مينشيند... آني است كه ميتوان در رسم يك قاصدك يافت... هم آني است كه ميتوان روحش را لمس كرد و نترسيد و در آغوشش خوابيد...
خدايي كه مرگ را آغوش قرار داده.. نه آتش و مار... مرگ را منطقي نبخشيده كه از دلتنگي اش براي ما سخن گفته...
خوشا به حالت و خوشا به حال آنان كه اين خدا را پيدا كنند و بپرستند و سجده كنند....