سلام بر دوست عزيز و همسايه قديم در محاله پشت سينما شهر فرنگ.
يادمه معصوميت چهره تو رو.و وقتي مصطفي قصه تو رو گفت افسرده شدم. و افسوس خوردم كه اين روزگار چقدر غريب است.آرزو ميكنم هرجا هستي شاد و سبز در كنار خانوادگي با آرامش زندگي كني.
اميدوارم روزي دوباره در وطن ببينمت.چاكر داداش
سلام
اقا لبنان هم مگر جمعه ها تعطيله؟
من هميشه فكر مي كنم كشورهايي كه يكشنبه تعطيله باز عصرجمعه در انها مثل غروب جمعه دراين جا هست يا نه ؟وايا غروب يكشنبه اهنه مثل غروب جمعه ما هست يا نه؟
زمان نمي گذرد،
صداي ساعت شماطه بانگ تکرار است
خوشا به حال کسي،
که لحظه لحظه اش،از بانگ عشق سرشار است
(سلام داداش جواد.اللهي چشمات هميشه آفتابي باشه)
وقتي اينطوري حرف ميزني كار يه خورده سخت مي شه
..گريه سهم دل تنگه
اما..
سلام عزيز دل ام.واي،همين امروز چقدر به يادت بودم.بغض من امّا هنوز نترکيده در اين غروب جمعه!توي اين روزهايي که هر چي بيشتر مي گذره يک احساس تنهايي عجيبي بيشتر دامنمو مي گيره!اميدوارم بتونم ببينم ات!سلام منو خيلي برسون!شاد و آرام باشي!
راستي!از اينکه اومدي وبلاگم خيلي خوشحالم کردي!