14 فوریه « ولنتاین » ، بهانه ی دیگریست برای کشف « دوست داشتن » و « دوست داشته شدن »... بیچاره آنها که از سر دل نگرانی برای سنت ها و ارزش ها خود را از این بهانه ها محروم می کنند...حتی در قرآن هم از هیچ سنّتی دفاع نشده مگر « سنت الله » که چیزی نیست جز همین زندگی و همین انسان با همه ی داشته ها و توانایی هایش... و مگر توانایی، بالاتر و زیباتر و عمیق تر از « دلبری و دلبردگی » هست ؟!
امروز که حکمت های پیامبرانه ی « پائولو کوئلیو » را می خواندم گفتم چند نکته از آن را برایتان بنویسم تا هم شما را شریک کنم و هم خودم از این میزبانی لذت ببرم و غم انفجار دیروز بکفیّا (شمال شرقی بیروت ) را فراموش کنم :
ساون قدیس تصمیم گرفت زمین را بکند و آب را پیدا کرد...این چاه مردم را با امیدها ورویاها و مشکلاتشان به اینجا کشید ؛ کسی جرات کرد به دنبال آب بگردد ، آب خودش را نشان داد و همه دورش جمع شدند ؛ فکر می کنم وقتی شجاعانه به دنبال عشق بگردیم خودش را نشان می دهد و عشق های بیشتری را هم جذب می کند ، اگر کسی ما را بخواهد همه ما را می خواهند اما اگر تنها باشیم تنهاتر می شویم...
عاشق باید بداند که چگونه گم شود و چگونه پیدا شود و چگونه توازن این دو چیز را حفظ کند !
خدا به زمین آمد تا قدرت خویش را به ما نشان بدهد ؛ ما بخشی از رویای او هستیم و او رویایی شاد می خواهد ؛ بنابر این اگر بپذیریم که خدا ما را برای شادی خلق کرد باید فرض کنیم هر چیزی که ما را به سوی غم و اندوه می برد تقصیر خود ماست ، برای همین همیشه خدا را می کشیم روی صلیب یا آتش !
*****
ولنتاین را به همه ی آنها که دوستشان دارم ( خصوصا آنها که با همه ی دنیا عوض شان نمی کنم ) و نیزتولّد علی عزیز را به معشوقه اش و پسرک شیرین شان و « ستّ الحبایب » تبریک میگویم
نوشته شده توسط محمد در چهارشنبه 85/11/25 و ساعت 11:2 صبح |
نظرات دیگران()