آن روز پرسیدم که شمع بیشتر رنج می کشد یا پروانه؟
هنوز هم نمی دانم ...شاید رنج ، عطیّه ای است که میان شمع و پروانه قسمت کرده اند و می گویند عادلانه است ؛ زیرا خداوند ظالم نیست و هر چه آن خسرو کند شیرین بود...
گاه چندان معنای این قسمت عادلانه را نمی فهمم و شاکیم و گاه شکر جایی برای شکایت باقی نمی گذارد: زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
در میانه ی رنج ها گاه با قمشه ای می خندم و گاه با قمیشی می گریم ؛ آوارگی میان اشک و لبخند ، تفسیر این آیه است که لقد خلقنا الانسان فی کبد ... آه از رنجی که در این آیه نهفته است
پروانه ، لحظه لحظه ، بال می سوزاند و شمع ، قطره قطره ، جان می کند و من هم مثل یغما گلرویی « نمیدانم چرا بارش این همه باران ، غبار غریب غروب های بهار و بوسه را از شیشه های این همه پنجره پاک نمی کند؟! »
نوشته شده توسط محمد در پنج شنبه 87/3/9 و ساعت 8:21 عصر |
نظرات دیگران()