شورش حزب الله و هم پیمانانش برای سرنگونی دولت منتخب اکثریت ، با 6 کشته و 133 مجروح ( از موافقان و مخالفان دولت ) متوقف شد و آنها موفق شدند با بستن فرودگاه و خیابان های شهر و همه ی جاده های اصلی منتهی به پایتخت و نیز سیاه کردن آسمان آبی بیروت از دود لاستیک ها و غبار خاکریزها ، کشور را فلج کنند و آن را به عنوان نمایش قدرت به دولتی تقدیم کنند که جرمش اینست که نمی خواهد « مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسراییل » بگوید و ترجیح میدهد به جای برنامه ریزی برای شهادت خود و نابودی دیگران به دنبال راههای زندگی بگردد !
...بیچاره دست هایی که کاری جز اسلحه به دست گرفتن و خاکریز ساختن بلد نیستند و می ترسند که مبادا سلاح ، زنگ بزند یا آنها خاک بازی را فراموش کنند ؛ دیگر فرقی نمی کند که طرف مقابل ، اسراییل باشد یا هموطنان...
امروز زندگی ، آرام است اما من و بیروت ، خسته و مبهوت ، نگران فرداییم !
***************************************
در اوج خستگی خواندم که عطیه ی عزیز برایم به حافظ تفألی زد و پاسخ شنید :
خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم به ره دوست نشینیم و مرادی طلبیم
زاد راه حرم وصل نداریم مگر به گدایی ز در میکده زادی طلبیم...
( دلش شاد و نگاهش همیشه روشن )
نوشته شده توسط محمد در پنج شنبه 85/11/5 و ساعت 5:1 عصر |
نظرات دیگران()